با شعر زیبا و جان دار پروین اعتصامی شروع می کنم :
(لطفا کمی حوصله کنید و تا آخر بخونید)
سوخت اوراق دل از اخگر پنداری چند
ماند خاکستری از دفتر و طوماری چند
روح زان کاسته گردید و تن افزونی خواست
که نکردیم حساب کم و بسیاری چند
زاغکی شامگهی دعوی طاوسی کرد
صبحدم فاش شد این راز ز رفتاری چند
خفتگان با تو نگویند که دزد تو که بود
باید این مسئله پرسید ز بیداری چند
گر که ما دیده ببندیم و بمقصد نرسیم
چه کند راحله و مرکب رهواری چند
دل و جان هر دو بمردند ز رنجوری و ما
داروی درد نهفتیم ز بیماری چند
سودمان عجب و طمع، دکه و سرمایه فساد
آه از آن لحظه که آیند خریداری چن به نام یکتای بی همتا...
ادامه مطلبما را در سایت به نام یکتای بی همتا دنبال می کنید
برچسب : به نام یکتای بی همتا, نویسنده : debrahimasadi9 بازدید : 6 تاريخ : شنبه 1 آبان 1395 ساعت: 3:29